در کنار دل به دارم می کنی.
بهر جامی سنگسارم می کنی.
من که تا دیروز یارت بوده ام
از چه رو امروز خوارم می کنی؟
یک جهان احساس قربان کرده ام
یک نگاه سرد بارم می کنی؟
صد شب زندانی اندر سینههست
حبس در زلفان تارم می کنی؟
من که می دانم تو با این کارها
باز هم امَید وارم میکنی.